امروز چه آموختم؟ ۵
گفت: میخوام برنامهنویسی رو از سر بگیرم.
چیزی نگفتم. مثلن داشتم گوش دادم. در ذهنم فکرها میچرخیدند.《من این همه داد زدم فریاد زدم این همه بهت گفتم دست بجنبون، الان تازه یادت اومده که برنامهنویسی رو از سر بگیری؟!》
فکرها مستقیم بر زبانم نیامدند. فیلترشان کردم. گفتم: این خیلی خوبه. آفرین. ولی چرا زودتر شروع نکردی؟
گفت: بهت گفته بودم که، خودم باید بخوام. فقط اگه یبار کمکاری کردم گوشمو بِکِش.
تغییر نیازمند پذیرش رنجی خاص است. حق با تمام کسانی است که با حرف هیچکسی تغییر را نمیپذیرند.