شاهراه تاثیرگذاری | امروز چه آموختم؟ ۴
میخواستم چرت بزنم. نگاهم به کتابها افتاد. دلم میخواست یکی از کتابها را بردارم و کمی بخوانم تا خوابم ببرد.
بین کتابها گشتم. شاهراه تاثیرگذاری را برداشتم. هیچ دلیلی هم برای انتخابش نداشتم. شاید آن لحظه از رنگ زردش بیشتر خوشم آمد.
جلد را نگاه کردم. روی جلد کتاب نوشته بود: این کتاب به شما کمک میکند برای تبدیل شدن به فردی تاثیرگذار برنامه بریزید.
بدون اینکه کتاب را باز کنم سوالی بزرگ در ذهنم شکل گرفت. چرا با اینکه من این کتاب را خواندهام اما هنوز به فردی تاثیرگذار تبدیل نشدهام؟ درستی و غلطی اطلاعات مقصود این سوال نیست. که اگر غلط بود اول از همه برای نویسنده باید جواب نمیداد.
آنچه اهمیت دارد چرایی من برای خواندن کتاب است. یعنی هدف. از کتاب تابآوری به یاد دارم هدف یعنی جهتگرفتن به سمت مطلوب.
حالا سوال دومی شکل گرفت؛ من در جهت تاثیرگذاری هستم یا خلافِ جهت؟ هم در جهت هم خلاف جهت در حرکت هستم.
کارهای آدمیزاد تاحدودی نشان میدهد در سرش چه میگذرد. من هم یک نمونه هستم. شُلکن سفتکنهای محتواییام هویداست.
حالا از گذرگاه همین نشانهی هویدا میتوانم به شفاف نبودن چراییام پیببرم. شاهین کلانتری، نویسندهی شاهراه تاثیرگذاری، هدفش از تاثیرگذاری را در کتاب شفاف بیان کرده، اما خواننده که من باشم نیز آیا هدفش را شفاف کرده که حالا بخواهد بواسطهی این کتاب نیازش رفع شود؟ خیر.
کتاب معرفی شده: شاهراه تاثیرگذاری
چقدر جالب که با طرح پرسش به مسئلهی خودت پی بردی. راستی، دربارهی جلد کتاب بگم که برای من هم همینطوره؛ یعنی رنگ زردش جلبتوجه میکنه و تا قبل از تغییر جلد جدید فکر میکردم یکی از دلایل انتخاب رنگ زرد، درخشندگی اون برای جلب توجه بوده. خب، البته که شاید هم بوده.