دربارهی تمرین خلاقانه | وب در خدمت تمرین خلاقانه
افراد کمی هستند که در یادآوری دوبارهی دوران مدرسه از خودشان چنین سوالی بپرسند؛ چرا باید همه به یک نتیجهی واحد میرسیدیم؟ منظور از نتیجهی واحد نمرهی برتر است. و چرا بعد از گذران دوران مدرسه یا حتا دانشگاه با اینکه میدانیم روشهای خلاقانهتری هم وجود دارد، باز به همان شیوهی نتیجهمحور، غیرمنحصربهفرد و غیرخلاقانه ادامه میدهیم؟
فرض: ما به این روش طی سالها عادت کردهایم. گرچه بارها و بارها داستان افراد زیادی را شنیدهایم که خلافآمد عادتها رفتار کردهاند. اسکات یانگ نویسندهای که پروژههای بیشیادگیری را اجرا میکند دربارهی ملاقاتش با یک چندزبانه به نام لوئیس مینویسد:
من بعد از ماهها حضور در محیط، خودم را میکشتم تا بتوانم با مردم صحبت کنم، بعد این آقا خودش را به چالش میکشد که این کار را ظرف فقط سهماه انجام بدهد. با وجود شک و تردیدم، میدانستم که باید لوئیس را ببینم تا بفهمم چه چیزی دربارهی فراگیری زبانها فهمیده که من نمیدانستم. بعد از یک ایمیل و یک سواری با قطار توانستم لوئیس را رودررو ببینم. لوئیس همانطور که به من پند زندگی میداد گفت: همیشه برای خودت چالشی ایجاد کن.
البته منظور لوئیس از چالش، بیش از اندازه تمرین کردن تا سرحد فرسودگی و کاهش بازدهی نیست. انسان ماشین نیست و با کار و تمرین بیش از حد فرسوده میشود. بیجهت نیست که وقتی ورزشکاران برای عملکرد بهتر تمرین را محدود میکنند. نمونهی آن لبران جیمزِ بسکتبالیست است که برای افزایش بازده جسمی دوازده ساعت میخوابد.
شاید درک آنچه لوئیس میگوید برای ما بسیار دشوار باشد چراکه تمرین را در مدرسه با نظمِ خشکی آمیختیم که نتیجهی آن تولید خروجی یکسان شد. اگر از مادربزرگها بپرسیم تصدیق میکنند که در دوران کودکی و نوجوانیشان در خانه نان لواش میپختند و هیچکدام از دو نان شبیه هم نبود. برعکس آنچه امروز میخوریم. تمرکز بیشتر بر تمرینهای غیرخلاقانه در فضای مدرسه باعث شده تمرین برای خلق و خلاقیت را کاری آزاد و رها بدانیم. و از همین مجرا و با این طرز فکر وارد مسیر خلق شویم.
در طی دوران تحصیل الگوی یادگیری و تمرین هم دچار محدودیت بود اما از نوع خطی آن. تمرینات ریاضی در طول دوران مدرسه محدود به روشهای از پیش تعیین شده است. از هیچ دانشآموزی نمیخواهند مسئله را به روشی تازه حل کند و راهی تازه بسازد. دانشآموز محدود میشود به حفظکردن و پسدادن. این وسط زایشی اتفاق نمیافتد. ایدهای تازه شکل نمیگیرد. مگر اینکه بخواهد در آزمون خاصی شرکت کند که باید طور دیگری به مسائل نگاه کند.
این محدودیت در نگاه اکثر افرادی که پا به عرصهی خلق و هنر میگذارند جایش را به آزادی بیحدومرزی میدهد که نهتنها کمک کننده نیست بلکه بعد از مدتی فرد مشتاق را ناامید از ادامهی مسیر میکند. کارهایی مثل نوشتن کتاب، کشیدن نقاشیای که مقبول نمایشگاه باشد و حتی رسیدن به سطح مهارتی بالا در ورزش نیازمند محدودیت است.
آنتونی ترولوپ، نویسندهای که در طول سیوهشت سال چهلوهفت رمان، هجده کتاب غیرداستانی، دوازده داستان کوتاه، دو نمایشنامه و مجموعهای از مقالهها و نامهها منتشر کرد از تمرین محدود به نفع خودش بهره میبرد.
شمارش دستاوردهای ترولوپ صبر عظیمی را تداعی میکند که گویا بیش از حد توان ما است، اما با نگاه به عادتهای نوشتن او میتوانید قدرت محدودیتهای خودخواسته را درک کنید. راز ترولوپ عدد پانزده است. او تنها سهساعت در روز آن هم در بازههای پانزده دقیقهای مینوشت. در جایی گفته است:
اگرچه این اواخر به خودم آسان گرفتهام، ولی این جزء عادتهای همیشگیام بوده و هست که موقع نوشتن ساعتم را جلوی چشمم بگذارم و خودم را مجبور کنم هر ربع ساعت دویستوپنجاه کلمه بنویسم. این تقسیمبندی زمانی به من کمک کرد روزی بیش از ده صفحه از یک رمان معمولی را بنویسم و اگر ده ماه با همین روال ادامه میدادم، نتیجهاش سهرمان سهجلدی در طول سال خواهد بود.
آنچه کیفیت تمرین را برای ایجاد و خلق اثری محنصربهفرد پشتیبانی میکند محدودیتهای خودخواسته است. اعمال این محدودیتها و حتا چگونگی آن برعهدهی ما است. بین نویسندگان این محدودیتها معمول است؛ بعضی در طی روز فقط هزار کلمه یا بیشتر مینویسند، بعضی چهارساعت و بعضی تنها یکساعت. مفهومی در دنیای مدیریت رایج است که میگوید؛ هر کاری همان اندازه طول میکشد که به آن زمان میدهید.
این محدودیتها که در کار ترولوپ میبینید را میتوان نوعی خط پایان دانست که از کشآمدن کارها جلوگیری میکند. فرض میکنیم ترولوپ مانند ما سعی میکرد کار را به لقمههای بزرگتر تقسیم کند و هربار حجم بیشتری از کار را انجام دهد. آیا شروع و حتا پایان کار سختتر نمیشد؟
ذاتِ کار خلاقانه با صبر و دشواری عجین شده، چراکه نتیجه درست جلوی چشم ما، درست پشت علامت مساویِ فرمول نیست و حتا فرمولی هم درکار نیست. ترولوپ با ایجاد کران بالایِ پانزده دقیقهای به خودش پاداش میداد تا شروع و اتمام کارها آسانتر و عملی باشد. این پاداشها با گسترش اینترنت رنگ دیگری به خود گرفتهاند. حالا پاداش نهتنها در حین نوشتن بلکه در انتشار هم هست.
نوشتار مرتبط: چرا راهاندازی وبلاگ شخصی رشددهنده است؟
در این میان هستند کسانی که انتشار نوشتهها را هم تمرینی خلاقانه و اساس کار خلاقانه میدانند. این دیدگاه نتیجهی رواج اینترنت است.
بهنظر میرسد اگر ترولوپ وبسایت داشت احتمالن طور دیگری تمرین میکرد و هرروزه پارهای از نوشتههایش را منتشر میکرد. آنچه امروز در اختیار نویسندگان و مهارتآموزان قرار دارد قدرت اینترنت و وبسایت است.
کسانی بر این اعتقادند که وبلاگنویسی باید با معیارهای سختگیرانهای انجام شود و دست به چنین کاری نزنند و فضای اینترنت را تنها در اختیار حرفهایها قرار دهند. و خودشان را از چنین تمرینی محروم کنند.
کسانی دیگر هم نظر دادهاند وبلاگنویسی نوعی تمرین نوشتن است و باید با انتشار هرروزه، محدودیتی سازنده برای تمرینِ نوشتن قائل شد. در نظر گروه دوم در ابتدای مسیر نویسندگی، محدودیتی که بر کیفیتِ انتشار اعمال میکنند نهتنها مانع اهمالکاری است بلکه موتور محرک یادگیری هم هست.
در این میان بررسی کار نویسندگانی مانند ست گادین، جیمز کلییر و بعضی نویسندگان ایرانی که از وبلاگنویسی بهرهمیبرند نشان میدهد که به نظر دوم گرایش دارند. چنین روشی جواب پسداده و قابل اجراست. بارها در کتاب تمرین، ست گادین به این موضوع اشاره میکند که انتشار نوعی سخاوت است و سخاوت ایدهها و انتشار آنها ربطی به آماتور یا حرفهای بودن ندارد.
چنین ایدهای در تقابل نظر اول است چراکه گروه اول خودشان را از دیدن نتیجهی کوتاهمدت محروم میکنند. حالا میتوان اهمیت شیوهی کار ترولوپ را درک کرد.