خواستن، ساختن و بعد توانستن
بیشتر فیلمنامههایش خریده میشدند اما ساخته نه. این داستان کسی است که میخواست فیلمنامهنویس باشد.
بارها فیلمنامههایش به خاطر سیاست استودیوهای فیلمسازی شدند دَرِ کوزه.
بعدها خواست که راهی دیگر را امتحان کند چراکه فیلمنامه نوشتن برای استودیوها نتیجهاش تباهی بود.
پس ابتکار عمل به خرج داد و از درآمد حاصل از نویسندگی اولین فیلم خودش با سبک کمدی رمانتیک را ساخت. او خواست طور دیگری عمل کند.
از سال ۱۹۷۴ به بعد ساخت فیلمهای کوتاه، بلند، مستند، تئاترهای تلوزیونی، فیلمهای سینمایی و سریالهای کوتاه را نیز به کارنامهاش افزود.
او جولیا کامرون است.
رازِ خواستن هم ساده است و هم نیست. درواقع سادگی یا دشواری آن به نگرش شما میپیوندد.
معنی واژهی خواستن در فرهنگ فارسی معین چنین است.
خواستن: (خا تَ) [ په . ] (مص ل .) 1 – خواهش کردن . 2 – آرزو داشتن ، طلبیدن . 3 – اراده کردن . 4 – قصد داشتن.
به عبارت دیگر خواستن حالتی است که شما هدف و نتیجهای را میخواهید بهدستآورید و برای رسیدن به آن راههای مختلف را امتحان میکنید.
این مسیر با خواست و ارادهی شما آغاز میشود. در ابتدا نقشههایی برای چگونگی پیشبرد اهدافتان میکشید اما اگر منجر به شکست شدند چه؟ راهکار شما چیست؟
هدف را رها میکنید؟ توقعتان را کم میکنید؟ یا راه جدیدی پیدا میکنید؟
اگر شما هم مثل جولیا کامرون بااراده باشید یک راه جدید پیدا میکنید. بیایید با اراده بودن را تعریف کنیم. شما به چه کسی نشانِ بااراده را میدهید؟ ویژگیهای او چیست؟ سختکوش؟ تابآور؟ او همان کسی است که کارها را جای سختش رها نمیکند؟ شاید شجاع هم باشد. یا شاید همهی این صفات را داشته باشد.
در هرصورت او بااراده است و اگر راهی نباشد بیل و کلنگ دست میگیرد راه جدیدی میسازد. همانطور که دالی پارتن خوانندهی سبک کانتری میگوید؛ اگر جادهای که در آن قدم میزنید را دوست ندارید، جادهی دیگری بسازید.
خواستن، ساختن و بعد توانستن.
بارها شنیدهام که میگویند خواستن توانستن نیست، خواستن ساختن است. وقتی با جملات کوتاه سروکار داریم باید کمی ابهام را بپذیریم و کل یک جمله را بهخاطر درک ضعیف خودمان رد نکنیم.
بارها به داستان ویلما رودالف میاندیشم. خواستن، ساختن و بعد توانستن در او نمود پیدا کرد.
ویلما رودالف (به انگلیسی: Wilma Rudolph) (زاده ۲۳ ژوئن ۱۹۴۰ -مرگ ۱۲ نوامبر ۱۹۹۴) دونده زن آمریکایی بود. وی در دوران کودکی در آستانه فلج شدن از ناحیه کمر به پایین قرار گرفت اما با روحیه بالا نه تنها بیماری را پشت سر گذاشت بلکه قهرمان دو و میدانی نیز شد. ویلما رادولف نخستین زن آمریکایی است که در مسابقات المپیک رُم، موفق به کسب ۳ مدال طلا در رشته دو و میدانی زنان شد. وی همچنین به جهت سبک دویدنش به «غزال سیاه» ملقب گردید. وی از سویِ آسوشیتد پرس به عنوان بهترین زن ورزشکار سالهای ۱۹۶۰ و ۱۹۶۱ شناخته شد. (+)
پس مسئلهی مهمی که از دیدهها به معنای واقعی و استعاری پنهان میماند توانمندکردن خودمان است. در واقع بعد از مرحلهی خواستن تا مرحلهی توانستن، فضایی خالی هست که بیشتر شبیه به چاه عمل میکند. چاهی که اگر آگاه به وجودش نباشی مستقیم به عمقش میروی.
لازمهی توانمندسازی، استمرار در ناامیدنشدن از حل مسئله است. اگر ویلما صورت مسئله را پاک میکرد نیازی به تحمل این همه سختی نداشت.
من به این نتیجه رسیدم که خواستن یه مسیر کند با شیب رشد مثبت است. چرا که بارها و بارها از نقطهی شروع، زمین میخوریم و دوباره راهمان را به طرف دیگری کج میکنیم، آنقدر مسیر(دقت کنید مسیر نه جهت) را عوض میکنیم تا بالاخره به مقصد برسیم. حرکت در این مسیر دشوار اما باارزش است.