در ابتدای نوشتن کمتوقع باش | ست گادین و صفحات صبحگاهی
پیشحرف: خواندن کتاب تمرین از ست گادین را به تازگی شروع کردهام.
از آنجایی که به شما قول دادهام آنچه یادمیگیریم را به شما هم یاد بدهم، این پست متولد میشود.
ست گادین و صفحات صبحگاهی چه ربطی به هم دارند؟
برای شروع با این بریدهی مورد علاقهام از کتاب تمرین نوشتهی ست گادین شروع میکنم:
《افرادی که نمیتوانند شعبدهبازی با توپ را یادبگیرند، همیشه به این علت شکست میخورند که خودشان را درگیر گرفتن توپ بعدی میکنند.
هنگامی که فقط به فکر گرفتن توپ باشید، نمیتوانید روی پرتاب توپ بعدی تمرکز کنید و سپس همه چیز از دستتان خارج خواهد شد. 》
در ادامه ست گادین توضیح میدهد که خیلیها طاقت ندارند حتی افتادن توپ را تماشا کنند.
صفحات صبحگاهی دقیقا همینگونه عمل میکنند. سه صفحه بدون سختگیری مینویسی و تمام. درواقع توپ را پرتاب میکنی اما خبری از دریافت توپ نیست. این تنها قانون است.
من نوشتن را با صفحات صبحگاهی آغاز کردم. از این تمرین خوشم میآمد چون عجیب غریب نبود. حتی بچهی نه ساله هم از پسش برمیآمد.
به جز پنج روزی که به ولایتم رفته بودم، ترکش نکردهام. البته آن کمکاری هم درس عبرت شد و دیگر از این اشتباهات نمیکنم.
شاید صفحات صبحگاهی همان اول کار از من و شما نویسنده حرفهای نسازد(چون به تمرینات زیادی احتیاج داریم) ولی برای ریختن ترسِ کمتوقع بودن که خوب است.
باور کنید خیلی از ماها میترسیم کمتوقع باشیم و چیزی را از دست بدهیم.
حتی قالیباف هم گره به گره از پایین به بالا قالی میبافد. بعد ما انتظار داریم قالی نویسندگی یک هفتهای زیر پایمان پهن شود؟ کمی کمتوقع باشیم.
ممنون فاطمه جان برای تعبیر قشنگت.
دقیقا همین کم توقع بودن باعث میشه تا پیوسته بنویسیم. نوشتن زیاد خودش به مرور کمک میکنه قلممون بهتر و بهتر بشه
سلامت باشی زهرای عزیز. موافقم باهات، من هم با جدول ۵ دقیقهها شروع کردم.